توضیحات نویسنده: مطلب حاضر ۱۹ بهمن ۱۴۰۳ نگاشته شده اما به دلایلی منتشر نشد.
انتشار اکنون این مقاله به علت نکاتی است که میتوان از آن در خصوص وقایع منطقه یادآور شد:
۱- بهعکس رسانههای رسمی کشور مانند صدا و سیما که آتشبس غزه را پیروزی نهایی و… بازنمایی کردند و خط خبری چنین طرحریزی شده بود، آتشبس غزه به شدت شکننده، ناپایدار و بدون ضمانت بود.
نگارنده در ابتدای متن اشارهگون به موقتی بودن آتسبس اشاره کرده بود.
۲- متاسفانه اکنون هدف اسراییل نابودی حماس و حتی آزادی اسرای اسراییلی نیست بلکه هدف اصلی انهدام زیرساخت و ابنیه غزه و غیر قابل سکونت کردن این منطقه است.
۳- عملیات ۷ اکتبر بضاعت عملی برای انهدام اسراییل را نداشت و از منظر نظامی یک تاخت محدود و عملیات اسیرگیری بیشتر نبود.
۴- علت اصلی مقاومت غزه در آغاز این نبرد ناچاری و انسداد وقایع غزه و خیانت اعراب منطقه بود. طرحی که با مقاومت غزه فعلا به محاق رفته است.
۵- مقاومت مسلحانه غزه مانع اصلی طرح صلح ابراهیم ترامپ و عادیسازی روابط اسراییل در منطقه است.
۶- طرح فعلی، کوچ اجباری مردم غزه است.
۷- تخلیه نوار غزه به معنای پایان رفتن مقاومت مشروع مسلحانه مبتنی بر خاک علیه اسراییل است.
۸- آتشبس حتی اگر تا آزادی اسرای اسراییلی دوام میآورد آغاز مجدد جنگ حتمی بود زیرا هدف کوچ اجباری مردم غزه است.
۹- زور مبنای روابط بینالملل است و تمام نظریههای دنیای مدرن و متجدد مانند جامعه مدنی، دهکده جهانی، حقوق بشر، نهادهای ناظر جهانی و… به انتهای تعریف گفتمانی و عملی خود رسیدهاند و دنیا به اصل قدرتمحوری رجوع کرده است.
خداوند شفا دهد کسانی را که هنوز به این نهادها دخیل بسته و انتظار کرامت و معجزه دارند.
۱۰- هیچکس و هیچ سازمانی نمیتواند مانع کشورهای زورمند در ظلم و ستم و تجاوز شود. مگر طرف سومی که فقط ایران است، اما در ۲۰ ماه گذشته سیاست ایران به هر دلیلی انفعال بوده است.
۱۱- و در آخر اینکه آینده غزه مبهم و تار است مگر با دخالت ایران یا امداد غیبی الهی.
احسان کرمی
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴
مایه شعف است که جنگ غزه مدتی است فروکش کرده و از میزان آلام مردم بیپناه، آواره، مظلوم اما مقاوم غزه مقداری کاسته شده است. هر چند تهاجم بیرحمانه و وحشیانه اسراییل غزه را به خاکستری بوفنشین مبدل کرده است.
قضاوت درباره پیروزی در هر جنگی با مدنظر قرار دادن اهداف طرفین آن قابل سنجش و عیار زدن است. ۷ اکتبر ۲۰۲۳ جنگ غزه با عملیات تاخت نیروهای مقاومت غزه به پایگاههای نظامی اطراف باریکه غزه آغاز شد. نکته حائز اهمیت این است که چرا حماس و دیگر گروههای مقاومت غزه علیرغم آگاهی از تبعات و پیامدهای چنین عملیاتی دست به اجرای آن علیه رژیم اشغالگر صهیونیستی زدند. نمیتوان پذیرفت مقاومت غزه با عمری حدود هفت دهه سابقه فعالیت نظامی و سیاسی به تبعات عمل خود واقف نبوده است. پس چه چیزی موجب آغاز این نبرد بود؟
نگارنده معتقد است مقاومت و مردم غزه به انتهای راهی رسیده بودند که از دو دهه پیش آغاز شده بود. اعراب منطقه قصد عادیسازی با رژیم صهیونیستی را دارند و تمام توافقات نیز در خفا انجام شده است. هر چند در دهههای گذشته دشمنی نیز میان اعراب مرتجع منطقه غرب آسیا با رژیم صهیونیستی وجود نداشته و همیشه روابط مخفی حسنه و گرم بوده است.
اعراب منطقه رویای رفاه و مدرنیته دارند و تحقق این رویا نیازمند ثبات و آرامش در منطقه است و هسته این برنامه حل مسئله فلسطین است. آنچه سد راه عادیسازی حضور و حیات رژیم صهیونیستی به کمک آمریکا و متحدانش است، وجود مسئله غزه است. غزه یا باید از مقاومت مسلحانه دست میکشید و یا مردم آن کوچانده میشدند. شروطی که در وضعیت معمول رخ نمیداد، نه مقاومت غزه سلاح بر زمین میگذاشت و نه مردم غزه حاضر به کوچ اجباری میشدند.
کوچ اجباری مردم غزه موجب میشود تنها جغرافیای فلسطینی که معتقد به مقاومت مسلحانه است و مشروعیت این امر را بر پایه خاک دارد از میان برود. در واقع تخلیه غزه به معنای پایان جنبش مسلحانه در فلسطین و آغاز یک دوره آرامش و ثبات برای اسراییل است.
به نظر میرسد مقاومت غزه با درک این روند تصمیم میگیرد که با آغاز یک حمله نظامی و اسیرگیری گسترده مانع از فراموشی کامل مسئله فلسطین و غزه و سازش سران عرب با اسراییل شود. حملهای که به واقع همین کار را کرد و تمام روند صلح ابراهیم را فعلا به محاق برده است.
در نتیجه میتوان گفت مقاومت غزه در تحقق اهداف خود موفق عمل کرده است.
اگر مقاومت فلسطین عملیات ۷ اکتبر را عملی نمیکرد و روند سازش با کمک اعراب مرتجع منطقه و گروههای فلسطینی تسلیم شده در برابر اسراییل(در کرانه باختری) به نتیجه نهایی میرسید، مشروعیت مقاومت مسلحانه فلسطینی خدشهدار شده و در نظر افکار عمومی هر گروه مسلحی جنگ طلب تلقی میگشت. از سویی جهت تسلیم مقاومت غزه در برابر اسراییل تمام کمکهای انسانی به مردم غزه متوقف و فشارهای پشت پرده افزایش پیدا میکرد. در این حالت حماس و مردم غزه نه تنها مشروعیت مقاومت مسلحانه خود را از دست میدادند بلکه در وضع اتهام و فشار نیز قرار میگرفتند.
در مقابل اسراییل برای حمله به غزه اهدافی علنی و غیرعلنی مطرح کرده بود. مهمترین اهداف علنی را میتوان نابودی حماس و بازگرداندن اسراء با عملیات نظامی عنوان کرد. از میان اهداف غیرعلنی نیز میتوان نابودی زیرساخت و ابنیه غزه، عدم امکان زیست در غزه و به تبع آن کوچ اجباری مردم غزه را بیان کرد. دونالد ترامپ اکنون به وضوح و بدون ترس از تخریب کامل غزه و کوچ اجباری مردم سخن میگوید، هدف آمریکایی-اسراییلی که اکنون دیگر غیرعلنی نیست و واقعیت آن عیان گشته است.
آنچه اکنون مشخص است اینکه اسراییل در تخریب و انهدام ابنیه، زیرساخت و مراکز خدماترسان غزه موفق بوده و امکان زیست معمولی مردم غزه را از بین کرده است. اما در نابودی حماس و آزادی اسراء کاملا شکست خورده و به اهداف خود نرسیده است. آمریکا و اسراییل در برآورد میزان مقاومت مردم غزه دچار اشتباه شده و مقاومت مردم غزه فراتر از تصور آمریکا و اسراییل بوده است.
اگر امروز اسراییل به مذاکراه با مقاومت غزه تن داده است در واقع به معنای شکست راهبرد آزادی اسراء با عملیات نظامی است.
اکنون ترامپ ریاست جمهوری آمریکا را در دست گرفته، کسی که مبدی طرح صلح ابراهیم در دوران قبلی ریاست جمهوری خود بوده است. طرحی که مقاومت مسلحانه غزه و مردم فلسطین بر هم زننده آن است. نکته مهم آنکه ترامپ مجددا سخن از کوچ اجباری مردم غزه به میان آورده است.
تمام آنچه گفته شد به ما اثبات میکند آمریکا و اسراییل از هدف اصلی خود که همان کوچ اجباری مردم غزه و پایان دادن به مقاومت مسلحانه مردم فلسطین است عدول نکردهاند. طرح صلح ابراهیم، ثبات کامل اسراییل، عادیسازی حضور و ادامه حیات اسراییل همگی در گرو نابودی مقاومت مسلحانه غزه است.
با توجه به اظهارات دونالد ترامپ و آتشبس حزبالله با اسراییل میتوان با لحاظ جمیع آنچه بیان شد پیشبینی کرد به احتمال فراوان پس از مبادله کامل اسرای اسراییلی شاهد آغاز دور جدیدی از حملات اسراییل و آمریکا به غزه خواهیم بود.
تجربه نشان داده است هیچ تضمین واقعی برای جلوگیری از اعمال تجاوزکارانه آمریکا و اسراییل وجود ندارد. رخدادهای ۱۶ ماه گذشته نشان داد هیچ سازمان و ساختار بینالمللی نیز مانع از اعمال اسراییل و آمریکا نیست.
اکنون دنیای لیبرال دمکراسی در شعار و عمل به انتهای گفتمانی خود رسیده است و این تنها قدرت است که تعیین کننده منازعات است نه دمکراسی، حقوق بشر، آزادی و برابری و برادری.
انتهای پیام/
- نویسنده : احسان کرمی تحلیلگر مسائل سیاسی و منطقه ای
- منبع خبر : مژده خبر
Sunday, 3 August , 2025