‍ ‍ آمده‌ام که سر نهم عشق تو را به سر برم ور تو بگوییم که نی، نی شکنم شکر برم آمده‌ام چو عقل و جان از همه دیده‌ها نهان تا سوی جان و دیدگان مشعله نظر برم آمده‌ام که ره زنم بر سر گنج شه زنم آمده‌ام که زر برم زر نبرم خبر […]

 

‍ ‍ آمده‌ام که سر نهم عشق تو را به سر برم
ور تو بگوییم که نی، نی شکنم شکر برم
آمده‌ام چو عقل و جان از همه دیده‌ها نهان
تا سوی جان و دیدگان مشعله نظر برم
آمده‌ام که ره زنم بر سر گنج شه زنم
آمده‌ام که زر برم زر نبرم خبر برم

هلا یکبار دیگر آمدم
آمدم تا واحد‌های نوینی از عشق و وفا بیاموزم
آمدم تا در بین الحرمین عاشقی بگویم هنوز خیلی نکته ها را نیاموخته ام
آری
آری
آمدم با تمام وجود که نه با همه روح آمده ام آقا جان در محضر بارگاه تو فراگیرم درس آزاد اندیشی را
باورم نباید که آمده ام.
خیلی روزها شمردم،
خیلی ساعتها انتظار کشیدم،
خیلی لحظه ها را گریستم تا بیایم تا بتوانم وفا از آقایم ابوالفضل العباس (ع) و آزاده بودن را از تو مولایم، بیاموزم.
این بار سر می نهم تا اندیشه ترا درست نه درشت بیاموزم.
آقاجان،
بعضی‌ها به نامت نه راهت نان می خورند و غارت می کنند ولی باز برایت اشک تمساح می ریزند.
مولایم،
کمکم کن تا به مدد جوهره اسلام ناب محمدی(ص) رسوایشان کنم زیرا اعتقادم:
السلام علی اندیشه الحسین علیه السلام و
السلام علیک بالمعرفت الحسین علیه السلام است.
گر شکند دل مرا جان بدهم به دل شکن

گر ز سرم کله برد من ز میان کمر برم
اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم
اوست گرفته شهر دل من به کجا سفر برم
آنک ز زخم تیر او کوه شکاف می کند
پیش گشاد تیر او وای اگر سپر برم

کربلای معلی
مرداد ۱۴۰۳
بهزاد مختاری

  • منبع خبر : مژده خبر