دوصد افسوس نبودیم در کویری، که با خون لاله ها روییدنی شد
به دشتی که نه گُل بود و نه سبزه، ولی خاکش دگر بوییدنی شد
نبودیم در صراط سربداران، لبی تشنه ولی در زیر باران
سری در کف میان سنگری دور، دلی عاشق به آوای جماران
دو صد افسوس که ما در حسرت هستیم، به تن شمشیر و سرنیزه نبستیم
نشستیم تا خبر از جبهه آید، چو قاسم بر قشون خصم نجستیم
نبودیم سر به سر تا خط لجمن، ببندیم راه جولان را ز دشمن
ببندیم عهد میثاق با امام و، چکد خون شهید از دیده ی من
فدایی چکمه ی رزمندگانی، که سر بر کف نهادن در جوانی
کشیدند نعره چون شیر و تهمتن، به زیر آورد عدو در ناتوانی
به اذن رهبر و مشی خمینی، شدند سرپنجه بر گردان و شیران
برافراشتند به راس قله ی فتح، درفش و پرچم والای ایران
بسیجی مرد میدان و جهاد است، دلش توحید و آوایش معاد است
چو حُر که اسوه ی آزادگی بود، بسیجی شرح اعمالش نماد است
- نویسنده : شاعر:هنرمند بسیجی شنو صالحی از جوانرود
- منبع خبر : مژده خبر
Sunday, 22 December , 2024