زمان زخمی است
خمیده در ثانیه های بی سرانجام
جهان ؛ خشکسالی خوبی هاست
فصل ، فصل نا مرغوب اوج نامردی هاست
عجب روزگار تلخی است
انگار دیگر آخر دنیاست
وقت است بتابی ای همیشه آفتاب
وقت است بتابی ای همیشه جان
من از ناخوشی های روزگار آزرده ام
و از رویاهای به کابوس رسیده رنجور
از له شدن انسانیت در شیارهای تبعیض
از دن کیشوت صفتان ننگین نفس
که در تاریکی های تلاویو
داغ جنون بر پیشانیشان گره خورده است
از ارتفاع بمب های فسفری ریخته بر بزرگ ترین زندان جهان
حال که رگ های ورم کرده صهیون ناترمیم شده است
و از دست خاکریز سانسور و روایت سازی دروغینشان کاری ساخته نیست
حال که هر صبح غزه دست هایش را می شوید با خواب های خونین
وآزادی را این همزاد بشری با ما فریاد می زند
حال که فستیوال نفرت، این گنج بی پایان از همه ی ذهن های جهان عبور کرده ست
و ریل زمان پر شده از خورشید حقیقت و ناقوس شوم ددمنشان ؛
بیا!
دیگر بس است
دیگر بس است
تو بار انتظار ، بیش از کافی کشیده ای
ای تنهاترین مرد منتظر !
وسعت گلوی تو جهان را پراز عاشقانه ها خواهد کرد
و نمایان می شوی در جمعه ای از تاریخ
و تکرار خواهی شد در نقش پر تیراژ ترین تیتر روزنامه های جهان
که برصفحه ی دلشان نقش خواهد بست
به پایان آمد بمب های بشر دوستانه و حقوق بشری که هرگز هرگز هرگز .
اینک نسیم احساسمان سوی تو می وزد
وکودکی هامان با تو بر می خیزند از سمت خدا
بیا که برای آمدنت همیشه جوان می مانم
برای دیدنت همیشه سرباز!
سلمان مرادی عضو کانون بسیج هنرمندان شهرستان قصرشیرین
- منبع خبر : مژده خبر
Sunday, 22 December , 2024