تولد :  ۱۳۳۱ کرمانشاه                                                 

شهادت :  ۱۳۵۷ تهران

شهید محمدرضا کلانتری اواخر سال ۱۳۳۱ در محله جوانشیر کرمانشاه متولد شد ؛ شاید خیلی‌ها وقتی توی جوانشیر رد می‌شوند و می‌خواهند توی گذر چنانی بروند تابلویی را دیده باشند به اسم « کوچهی شهید محمدرضا کلانتری » که از سال ۱۳۵۶ که مردم محله آن را نوشتند و نصب کردند هنوز هیچ تغییری نکرده است. محمد رضا نوجوانی و جوانی خودش را در همان محله گذراند . علاقه فراوانی به ورزش باستانی داشت و از او میل های ورزشی اش به یادگار مانده است. در دوران سربازی به سپاه دانش رفت ؛ و بعد از خدمت معلم شد و چند سالی به عنوان معلم و کتابدار مشغول به کار بود . هنوز هم بعضی وقتها که با شاگردانش برخورد میکنیم تنها کاری که قادرند انجام بدهند مرور یاد گذشته ها ، توی قلبشان و سکوتی پر از معنی است. محمد رضا در سال ۱۳۵۵به خاطر ادامهی مبارزاتش با رژیمی که آن را دشمن مردم می دانست به اجبار از معلمی استعفا داد و به تهران رفت و آنجا به مبارزاتش ادامه داد . بعد از مدتی یعنی ۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۶ همراه ۳ نفر از همرزمانش به نام های سعید و محمود توسط ساواک دستگیر و ۴۸ ساعت توسط شکنجه گر معروفی به اسم «تهرانی » شکنجه شدند ولی حتی اسمش را زیر آن همه شکنجه های سخت و کشنده لو نداد بعد از ۴۸ ساعت یعنی ۱۱ اردیبهشت ماه به خاطر اینکه مسئولان صلیب سرخ قصد بازرسی از آنجا داشتند و به این خاطر که ساواک شکنجه های کشنده را از دید صلیب سرخ پنهان کند آنها را با قرص سیانور شهید می کنند و در بهشت زهرا خاک می‌کنند ؛ بعد از مدتی که پدر بزرگوارش برای اطلاع از وضعیت محمدرضا به تهران می رود و این در و آن در میزند و آخر سر با عکسش به ساواک میرود ، تازه آن موقع است که ساواک اسمش را می فهمند و به ناچار سه تا قبر به پدر شهید نشان میدهند که یکیش محمد رضا بوده است و با توافقی که بعدها با خانواده‌های محمود و سعید میشود و از آن جهت که اعتقاد داشتند که هر سه شهید فرزندشان هستند و فرقی با هم ندارند ، اتفاقی روی هر کدام از قبرها اسم یکی را می‌نویسند .بعد از انقلاب هم با دستگیری «تهرانی» تمام این جریانها را اعتراف میکند و عکس‌هایی هم ارائه میدهد که آن زمان توی تلویزیون نشان داده بودند و جریانش را هم توی روزنامه‌ کیهان نوشته بودند . این حقیقت همیشه زنده

روحش شاد و راهش پر رهرو باد

🌹🌹🌹