امشب به یاد شهید حبیب الله اعتمادی صلوات
تولد : ۱۳۴۰ سنقر
شهادت : ۱۳۵۹ قصرشیرین ارتفاعات اغداق
🌹🌹🌹🌹🌹
خلاصه زندگینامه شهید حبیب الله اعتمادی
🌹🌹🌹🌹🌹
شهید حبیب اله اعتمادی در تاریخ ۳/۴/۱۳۴۰ در سنقر به دنیا آمد ایشان از همان کودکی پسری دلسوز ، مهربان ، خوش برخورد و صادق و زرنگ بودند و به مادرشان علاقه زیادی داشتند . در دوران کودکی علاقه زیادی به شنا بعد ها به زور خانه و ورزش باستانی رو آوردند . همزمان با تحصیل تا جایی که می توانستند به پدر و برادر بزرگشان در انجام کارهای بیرون از خانه کمک می کردند با مسجد و روحانیت نیز ارتباط خوبی داشتند
اولین بار قرآن خواندن را از معلم دبستان یاد گرفته بودند و بعداً با حضور مداومشان در مسجد روخوانی را از آنجا آموختند بعد از پایان دوره راهنمائی برای پیدا کردن شغل مناسب روانه تهران شدند و نزد برادرش مشغول به کار خیاطی شد در تهران هم با مسجد رابطه خوبی داشتند محل فعالیت ایشان بیشتر چهار راه چارکلاه و مسجد پیروزی بود از همان مکان هم بود که فعالیت های انقلابی خود را شروع کردند و با جوانان هم محل آنجا اقدام به چاپ و پخش اعلامیه می کردند و در تظاهرات ها حضور فعال داشتند حتی یکبار وقتی که با برادرش برای چسباندن و پخش اعلامیه و شرکت در تظاهرات رفته بودند مورد تعقیب نیروهای شاه ظالم قرار گرفته و در کوچه بن بست گیر می افتند . ایشان چون تعداد زیادی اعلامیه در دست داشتند و نمی خواستند که به دست ساواک بیافتد از دیوار یکی از خانه ها بالا می رود اما برادرشان دستگیر و مورد شکنجه قرار می گیرند . سال ۱۳۵۷ به سنقر باز می گردند و فعالیت های انقلابی خود را در سنقر از سر می گیرند بعد از پیروزی انقلاب به عنوان نیروی رسمی وارد سپاه پاسداران می شوند ورود ایشان به سپاه همزمان با دوره سربازی این بزرگوار بوده است با شروع جنگ تحمیلی همچون دیگر همرزمانش به مبارزه با گروهک های منافق در منطقه کیونانات شهرستان سنقر می شتابند . وقتی عراق قصرشیرین را تصرف می کنند و به سمت سرپل ذهاب یورش می برد بنابر نیاز این شهرستان به نیروی نظامی به آنجا اعزام می شوند چون یک هفته به ازدواج ایشان مانده وقتی ایشان قبل از سرپل ذهاب به کرمانشاه می روند عموی ایشان که آن زمان در سپاه مشغول به کار بوده فکر می کند که ایشان برای دعوت کردن فامیل به عروسی اش به کرمانشاه رفته بعد که از ایشان می پرسد شهید بزرگوار می گوید انشاء الله اگر از این مأموریت برگشتم هفته آینده مراسم عروسی مان را برگزار خواهیم کرد یکی دو روزی بیشتر نگذشته بود که در تاریخ ۷/۷/۱۳۵۹ همراه شهید علی اکبر قربانی در یک باغ لیمو وقتی برای پر کردن قمقمه هم رزمانش پای چشمه آن محل می روند از ناحیه سر مورد اصابت ترکش خمپاره قرار می گیرند و به شهادت می رسد
🌹🌹🌹🌹🌹
- نویسنده : جعفرجعفری فعال رسانهای
- منبع خبر : مژده خبر
Saturday, 21 December , 2024