مژده خبر--بحران آب از مهم‌ترین چالش‌هایی است که با آن مواجهیم اما به زبان ساده بحران آب چیست و چگونه به وجود آمده است؟

 

به گزارش خبرنگار مژده خبر به نقل از کارنامه فردا، ایران امروز با بحران آب و به تبع آن با فرونشست زمین روبه‌رو است. بحرانی که زندگی میلیون‌ها نفر را تهدید می‌کند و پیامدهای گسترده‌ای دارد.

کاهش مستمر بارش‌ها، افزایش مصرف بی‌رویه، برداشت غیرمجاز از سفره‌های زیرزمینی و مدیریت ناکارآمد منابع آبی شرایط را به گونه‌ای رقم زده که امنیت آبی میلیون‌ها نفر به خطر افتاده است.

فرونشست زمین نیز تهدیدی جدی برای کشاورزی، سکونتگاه‌ها و شبکه‌های ارتباطی است. اگر چه بیش از ۱۵۰ کشور جهان با فرونشست مواجه هستند و برخی مانند چین با راهکارهای مهندسی و مدیریت منابع آب توانسته‌اند تا حدی آن را کنترل کنند، ایران به دلیل برداشت نامتعادل و شرایط جغرافیایی ویژه نزدیک به نیمی از دشت‌های خود را در معرض این خطر می‌بیند.

این بحران دوگانه کم‌آبی و فرونشست نیازمند توجه فوری و اقدامات جدی است. پژوهش ایرنا در این پرونده با تمرکز بر «پژوهش‌های تحلیلی» و «مصاحبه با صاحب‌نظران و اساتید» تلاش می‌کند ابعاد مختلف این مسئله حیاتی را بررسی و راهکارهای ممکن را مطرح کند.

«زنگ خطر در ۲۵ استان، زمین سالانه تا ۴۳ سانتی متر فرو می‌رود»،

“جوامع روستایی چگونه با کم آبی می‌جنگند؟”،

«در کدام منطقه کرج فرونشست زمین رخ می‌دهد؟»،

«کم‌آبی؛ بحران خاموشی که مناسبات اجتماعی را فرو می‌ریزد»،

«فرونشست در کدام مناطق تهران جدی است؟»،

«زنان؛ مدیران ناپیدای منابع آبی روستا»

و «مصرف‌کننده اصلی آب کدام بخش است؛ کشاورزی یا صنعت؟»

گزارش‌های منتشر شده از این پرونده است. در ادامه این پرونده گزارشی از «افشین سلطانی» عضو هیئت علمی دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان با عنوان «چگونه ایران را خشک کردیم؟»می‌خوانیم.

حوضه آبخیز

حوضه آبخیز بخشی از ناهمواری‌های سطح کره زمین به شکل یک کاسه یا نیم کاسه است، طوری که آب حاصل از بارندگی‌ها از طریق آبراهه‌ها و رودخانه‌ها در سطح آن و زیر زمین به سمت گودترین نقطه حرکت می‌کند. در گودترین نقطه هم معمولاً یک حجم آبی قرار گرفته که می‌تواند یک تالاب، دریاچه، خلیج، دریا، اقیانوس و یا رودخانه بزرگ باشد.

در کشور ما ۶ حوضه آبخیز بزرگ وجود دارد که هر کدام از تعدادی حوضه‌ کوچک‌تر تشکیل شده است.

چنانچه حوضه آبخیز را در جهت شیب زمین برش بزنیم و بخواهیم یک نیمرخ از حوضه آبخیز تهیه کنیم، چنین شکلی به دست می‌آید.

نیمرخ حوضه آبخیز را می‌توانیم به سه بخش اصلی تقسیم کنیم: گودترین نقطه که یک حجم آبی در آن قرار گرفته، دشت یا پایین دست و ارتفاعات یا بالادست.

در نیمرخ کوه‌های مرتفع، مراتع و جنگل‌ها در بالادست و مزارع و باغات در کوهپایه‌ها یا بالا دست وجود دارد. مراکز جمعیتی و صنعتی در کوهپایه‌ها یا دشت، مزارع و باغات در دشت و همین طور جنگل‌ها و مراتع در پایین دست به ویژه در کنار آبی که در گودترین نقطه وجود دارد.

سطح ایستابی یا سطح آب

با فاصله گرفتن از زیر زمین به طرف زمین، به جایی می‌رسیم که حالت اشباع از آب وجود دارد و منافذ از آب پر شده است. فاصله سطح زمین تا جایی که اشباع اتفاق افتاده را سطح ایستابی یا سطح آب می‌گوییم. چنانچه در حوضه آبخیز رودخانه‌ای وجود داشته باشد، کمی عقب‌تر یا جلوتر از سطح رودخانه تقریبا معادل سطح ایستابی است.

آب تجدیدپذیر

مفهوم بعدی آب تجدیدپذیر است. بارندگی در کشور ما معمولاً در ارتفاعات بیشتر است. تبخیر و تعرق هم در همه جای حوضه آبخیز اتفاق می‌افتد و معمولاً در دشت‌ها بیشتر است. آب حاصل از بارندگی ممکن است به داخل زمین نفوذ کند و برسد به جایی که حالت اشباع وجود دارد و بعد به صورت جریان زیرزمینی به سمت گودترین نقطه حرکت کند یا ممکن است حرکت کند، در سطح زمین جاری شود و برسد به سرشاخه رودخانه‌ها و بعد رودخانه‌ها و بعد به سمت گودترین نقطه برود.

آب تجدیدپذیر به طور ساده عبارت است از تفاضل بارندگی و تبخیر و تعرق یا آب حاصل از بارندگی که به داخل زمین نفوذ کرده یا در سطح زمین جریان پیدا کرده است. چرا به آن گفته می‌شود تجدیدپذیر؟ چون طبیعت این آب را در سال‌های بعد دوباره برای ما تامین می‌کند، اگرچه مقدار آن از سالی به سال دیگر متفاوت است.

آب قابل بهره‌برداری به کسری از این آب تجدیدپذیر گفته می‌شود که ما می‌توانیم با برنامه‌ریزی از آن استفاده کنیم. این کسر را منابع مختلف و معتبر ۴۰ درصد می‌دانند. یعنی ما در بهترین حالت تنها می‌توانیم برای ۴۰ درصد از آب تجدیدپذیر برنامه‌ریزی و از آن بهره‌برداری کنیم.

 

چرا نمی‌توانیم از همه آب استفاده کنیم؟

اما چرا ۴۰ درصد و مثلاً از ۱۰۰ درصد آب تجدیدپذیر نمی‌توانیم استفاده کنیم؟ ۲ دلیل دارد: دلیل اول این است که باید بخشی از آب تجدیدپذیر را برای طبیعت و حفظ جریان‌های آب در سطح زمین و زیر زمین کنار بگذاریم. دلیل دوم این است که از نظر زمانی و مکانی تطبیق کامل بین زمان و مکانی که ما به آب احتیاج داریم و می‌خواهیم بهره‌برداری کنیم و زمان و مکانی که آب تجدیدپذیر قابل دسترسی است، وجود ندارد. به عنوان مثال در استان‌های شمالی کشور در فصل زمستان و بارندگی‌ها، آب تجدیدپذیر قابل توجهی وجود دارد، ولی در آن زمان مصارف خاصی برای آن آب وجود ندارد. مثلاً در باغات و مزارع به آب نیاز نیست، بنابراین به طور کامل قابل استفاده نیست پس تنها کسری از آب تجدیدپذیر را می‌توانیم استفاده کنیم.

آب تجدیدپذیر در کشور ما چقدر است؟

ما منابع مختلف را از نظر آمار بارندگی، تبخیر و تعرق و بعد آب تجدیدپذیر بررسی کردیم. اعداد متفاوت بودند. میانه بارندگی در کشور ما در منابع مختلف ۴۰۰ میلیارد متر مکعب در سال است که مربوط به سال‌های مختلف، زمان‌های مختلف و منابع مختلف است. تبخیر هم دارای تغییرات بوده، ولی میانه آن ۲۸۳ میلیارد متر مکعب در سال است. آب تجدیدپذیر طبق اختلاف بارندگی و تبخیر و تعرق و اضافه کردن آبی که از کشورهای همسایه به کشور ما وارد می‌شود، معادل ۱۲۸ میلیارد متر مکعب در سال است.

در یک مطالعه جالب، حجم آب تجدیدپذیر در کشور در طول یک دوره ۵۰ ساله توسط ناصری و همکاران برآورد شده که تغییراتش زیاد و قابل توجه است. متوسط میزان آب تجدیدپذیر این ۵۰ ساله ۱۲۸ میلیارد متر مکعب در سال بوده که با عدد ۱۲۸ که در بالا ذکر شد، مطابقت دارد. اما در دوره آخر این ۵۰ سال یعنی از سال ۷۸ تا ۹۳، میانگین حجم آب تجدیدپذیر به ۱۰۶ میلیارد متر مکعب در سال کاهش پیدا کرده که می‌تواند ناشی از تغییرات اقلیمی سال‌های اخیر باشد. برای این کاهش، منابع و شواهد مختلفی وجود دارد. در مطالعات مختلف مشاهده شده که در سال‌های اخیر بارندگی کاهش و دما افزایش پیدا کرده و این می‌تواند به کاهش آب تجدیدپذیر منجر شده باشد.

آب قابل بهره‌برداری در کشور چقدر است؟

حالا سوال این است که حجم آب قابل بهره‌برداری در کشور چقدر است؟ اگر آب تجدیدپذیر را تفاضل بارندگی و تبخیر تعرق بدانیم و آبی که از کشورهای همسایه به کشور ما وارد می‌شود به آن اضافه کنیم، در سال‌های اخیر ۱۰۶ میلیارد متر مکعب بوده است. حالا حتی اگر نه ۴۰ درصد، بلکه ۵۰ درصد را قابل بهره‌برداری بدانیم، ۵۳ میلیارد متر مکعب در سال، آبی است که ما می‌توانیم در کشور برنامه‌ریزی و از آن استفاده کنیم.

سالانه ۴۳ میلیارد متر مکعب اضافه برداشت آب داریم

اما آن چه واقعاً بهره‌برداری می‌شود، حدود ۹۶ میلیارد متر مکعب است. یعنی ۵۳ میلیارد متر مکعب حجم آب قابل بهره برداری است، اما ۹۶ میلیارد متر مکعب عملاً بهره‌برداری می‌شود! این یعنی سالانه ۴۳ میلیارد متر مکعب اضافه برداشت از منابع سطحی و زیرزمینی وجود دارد که اگر یک دوره ۱۰ ساله را در نظر بگیریم، معادل ۴۳۰ میلیارد متر مکعب خواهد بود. حالا این اضافه برداشت چه اثراتی می‌تواند داشته باشد و چه اتفاقاتی را می‌تواند باعث شود؟

منظور از اضافه برداشت، هم از منابع زیرزمینی با استخراج از چاه است و هم از منابع سطحی با پمپاژ از رودخانه‌ها و انحراف آب از طریق احداث بندها و سدها به مزارع برای سایر مصارف و همین طور جمع‌آوری روان آب‌ها.

پیامدهای اضافه برداشت

اگر اضافه برداشت اتفاق بیفتد، سطح ایستابی پایین می‌افتد و در نتیجه آبدهی چاه‌ها کم می‌شود، حتی ممکن است چاه‌ها به طور کامل خشک شوند. رودخانه‌ها کم آب می‌شوند و در شدیدترین حالت ممکن است رودخانه‌ای که در حوضه جریان داشته، ناپدید شود. اگر بند و سدی در حوضه وجود داشته باشد، سطح آب در آن به خاطر برداشت‌های زیاد از منابع سطحی و زیرزمینی کاهش پیدا می‌کند و همینطور حجم آبی که در گودترین نقطه وجود دارد کاهش پیدا می‌کند و در صورتی که تالاب یا دریاچه‌ای باشد که در اثر کمبود آب خشک شده، می‌تواند تبدیل به کانون گرد و غبار و ریزگرد شود.

در اثر برداشت بیش از حد منابع زیرزمینی و سطحی و پایین افتادن سطح ایستابی، پوشش‌های طبیعی در پایین دست و بالادست دچار ضعف می‌شوند و رو به نابودی می‌روند. ممکن است فکر کنیم جنگل‌ها و مراتع بالادست از این جریان آسیب نمی‌بینند، اما آب در تمام این سیستم به هم پیوسته است و این کاهش سطح ایستابی و برداشت‌های زیاد از منابع سطحی، می‌تواند دسترسی به آب در جنگل‌ها و مراتع بالادست را هم کاهش دهد و آنها هم دچار ضعف شوند.

از طرفی در تمام نیمرخ حوضه، جمعیت جانداران وحشی مثل حشرات، پرندگان، خزندگان و آبزیان دچار کاهش می‌شود که این کاهش پوشش‌های گیاهی و جانداران، در واقع از دست رفتن تنوع زیستی است و در جای خودش بسیار اهمیت دارد. پوشش‌های طبیعی آب و هوا را برای ما تصفیه می‌کنند، جانداران مختلف گردافشانی گیاهان را انجام می‌دهند و باعث سلامت خاک و گیاهان و دام‌ها می‌شوند و با آفات و بیماری‌های گیاهان و دام‌ها مبارزه می‌کنند و از دست رفتن آنها می‌تواند نتایج مهمی در پی داشته باشد.

کاهش پوشش‌ گیاهی در نیمرخ حوضه می‌تواند باعث شود روان آب و در نتیجه سیلاب افزایش پیدا کند و فرسایش خاک زیاد شود. در شرایطی که کمبود آب وجود دارد، مخصوصاً در دشت‌ها ممکن است کشاورزان نتوانند هر چند سال یک بار با آبیاری سنگین، املاح را از خاک خارج کنند و بنابراین ممکن است مشکل شور شدن خاک‌ها افزایش پیدا کند. با پایین افتادن سطح ایستابی و تخلیه سفره‌های آبی، اگر چاه‌ها در کنار یک حجم آبی شور مثل دریاچه شور قرار گرفته باشند، ممکن است آب آنها به داخل سفره‌های آبی نفوذ پیدا کند و این آب این‌ها شور شود. همین طور ممکن است در اثر تخلیه سفره‌های آبی فرو نشست زمین اتفاق بیفتد و باعث خساراتی به تاسیسات و ساختمان‌ها مثل راه آهن، جاده و سایر تاسیسات شود.

ممکن است کم کم علائم بیابانی شدن را در دشت‌ها شاهد باشیم و این اضافه برداشت باعث تغییر اقلیم در حوضه آبخیز بشود. وقتی آب‌های سطحی و پوشش گیاهی کاهش پیدا می‌کند می‌تواند روی موازنه تشعشع مثل آلبیدو در حوضه آبخیز و بودجه انرژی تاثیرگذار باشد.

کم کم در اثر اضافه برداشت‌ها به نقطه‌ای می‌رسیم که تداوم برداشت‌هایی که از قبل برنامه‌ریزی شده، برای کشاورزی، صنعت و سایر استفاده‌ها دیگر امکان‌پذیر نیست و با خشک شدن سرشاخه رودخانه‌ها و خشک شدن یا کم آب شدن چاه‌ها دیگر برداشت قابل ادامه نیست و سرمایه گذاری‌ها و اشتغالاتی که برنامه ریزی شده دچار مشکل می‌شوند. اینجا جایی است که در واقع بحران آب اتفاق می‌افتد و منازعات و دعواها بر سر آب شروع می‌شود!

اضافه برداشت در کشور ما برای چیست؟

سوال این است که اضافه برداشت در کشور ما برای چه کاری صورت می‌گیرد؟ بر اساس آمار وزارت نیرو، ۹۲ درصد از برداشت‌ها در کشور ما برای کشاورزی، ۶ درصد برای شرب و ۲ درصد برای صنعت است. بنابراین از ۹۶ میلیارد متر مکعب برداشت آب سالانه در کل کشور، ۸۶ میلیارد برای کشاورزی است و ۹۵ درصد این ۸۶ میلیارد هم برای آبیاری در مزارع، باغات و گلخانه‌ها استفاده می‌شود، در حالی که اگر حجم قابل بهره‌برداری را ۵۳ میلیارد متر مکعب در نظر بگیریم و ۱۴، ۱۵ میلیارد برای مصارف صنعتی و شرب کنار بگذاریم، حجم قابل بهره‌برداری در کشاورزی ۳۹ میلیارد متر مکعب به دست می‌آید و البته در عمل ۸۶ میلیارد برداشت می‌شود.

اگر نگاهی به آینده داشته باشیم و بخواهیم کسری آب در سفره‌های آبی را جبران کنیم، حجم آب قابل بهره‌برداری برای کشاورزی حتی از این عدد هم کمتر خواهد بود.

صنعت و شرب در اضافه برداشت آب نقشی ندارند؟

حالا ممکن است این سوال پیش بیاید که پس صنعت و شرب در این اضافه برداشت نقشی ندارند؟ نه؛ این طور نیست. در مراکز صنعتی بزرگ و مراکز سکونتی بزرگ ممکن است برداشت زیادی برای آنها صورت بگیرد، بنابراین در تعدادی از حوضه‌ها می‌تواند اضافه برداشت ناشی از صنعت و شرب هم باشد. باید توجه کنیم که برای تهیه آب شرب، مخارج زیادی صورت می‌گیرد و بنابراین صرفه‌جویی در این مصارف می‌تواند خیلی اهمیت داشته باشد.

بر اساس اطلاعات و آمار وزارت نیرو اضافه برداشت‌ها ۳۰ درصد برداشت‌های فعلی را تشکیل می‌دهند، در حالی که در شکل قبلی بیش از ۵۰ درصد بودند. حتی اگر ۳۰ درصد هم در نظر بگیریم، حجم زیادی اضافه برداشت وجود دارد که می‌تواند اثرات منفی گسترده در پی داشته باشد.

دلیل تفاوت تصویر تهیه شده از اطلاعات وزارت نیرو و تصویر قبلی این است که معمولا زمان می‌برد تا برآوردهای جدید در شوراها و کمیته‌های وزارتخانه‌ها بررسی و مورد تصویب قرار بگیرند. بنابراین انتظار داریم در چند سال آینده، اطلاعات و آماری که وزارت نیرو ارائه می‌کند هم مشابه چیزی باشد که در نقشه قبلی وجود داشت.

هیئت وزیران در سال ۹۶ با مصوبه ای دستگاه‌های ذیربط را موظف کرد تا نسبت به کاهش برداشت‌ها به حد قابل برنامه‌ریزی اقدام کنند، اگرچه به نظر می‌رسد در فاصله ۴ سال بعد از آن تقریبا هیچ موفقیتی اتفاق نیفتاد.

شواهد دیدنی غیر از آمار!

ممکن است برخی این آمار را زیر سوال ببرند و صحتش را به چالش بکشند، اما آیا غیر از این آمار و ارقام ارائه شده، شواهد و نشانه‌هایی برای اضافه برداشت در کشور وجود دارد؟ اگر به اطرافمان نگاه کنیم، کسانی که حدود ۳۰ سال یا بیشتر سن دارند، می‌توانند شواهد و نشانه‌های اضافه برداشت را در جاهای مختلف به یاد آورند: چاه‌های زیادی در سراسر کشور هستند که خشک یا کم آب شدند، سرشاخه رودخانه‌ها و رودخانه‌هایی را سراغ داریم که کم آب یا خشک شدند. تالاب‌هایی را سراغ داریم که کم آب یا خشک شدند و همین طور سدهایی که حجم آب در پشت آنها خیلی کم شده و رودخانه‌های معروفی را می‌توانیم سراغ بگیریم که حجم آبشان خیلی کم شده است.

کارون که زمانی در آن کشتیرانی انجام می‌شد، حالا می‌توان شلوار را بالا زد و از این رودخانه به راحتی عبور کرد، یا دریاچه ارومیه چیزی که قبلا بوده و چیزی که الان هست و مهمترین نشانه، رودخانه زاینده رود که الان تقریباً کامل خشک شده و این بسیار غم انگیز است.

در واقع آن ۴۳ میلیارد اضافه برداشت سالانه، آبی است که باید در این رودخانه‌ها، دریاچه‌ها و تالاب‌ها جریان می‌داشت و ما آن را برداشت و استفاده کردیم. همین طور فرونشست زمین در دشت‌های مختلف کشور گزارش و مستند سازی شده، طوفان‌های گرد و غبار را گاه و بیگاه در شهرهای مختلف شاهد هستیم و همینطور سیلاب‌ها که مستقیم و غیرمستقیم با اضافه برداشت آب مرتبط هستند.

آیا عوامل طبیعی در این اتفاقات تاثیر دارند؟

عوامل طبیعی مثل تغییر اقلیم و خشکسالی‌ها هم می‌توانند در این موارد تاثیرگذار باشند و ما می‌توانیم به طور ساده سهمشان را بررسی کنیم. گفتیم در اثر تغییر اقلیم، حجم آب تجدیدپذیر از ۱۲۸ میلیارد به ۱۰۶ میلیارد کاهش پیدا کرده که تفاوتش معادل ۲۲ میلیارد متر مکعب در سال است. اما از طرفی اضافه برداشت برای آب وجود دارد و به جای ۵۳ میلیارد سالانه برداشت آب، ۹۶ میلیارد متر مکعب صورت گرفته که بیش از ۹۰ درصد آن هم برای کشاورزی است. بنابراین حجم اضافه برداشت‌ها ۴۳ میلیارد متر مکعب در سال است. حالا اگر بخواهیم به طور ساده سهم اینها را محاسبه کنیم، ۳۴ درصد سهم تغییر اقلیم و ۶۶ درصد سهم اضافه برداشت‌هاست.

چه باید کرد؟

پس حتی اگر فرض کنیم این اتفاقات ناشی از تغییر اقلیم است، باعث نمی‌شود کاری نکنیم. باید با برنامه‌ریزی برداشت‌ها را متناسب سازی کرد. بنابراین راه حل اصلی بحران آب این است که روی کنترل برداشت آب و به ویژه کاهش برداشت آب برای کشاورزی که ۹۰ درصد برداشت‌ها برای آن است، تمرکز پیدا کنیم و این اتفاق نمی‌افتد مگر اینکه در بسیاری از حوضه‌های آبخیز کشور سطح زیر کشت را کاهش دهیم. اما کاهش سطح زیر کشت باعث کاهش تولید، اشتغال و خودکفایی می‌شود و به همین دلیل برنامه‌ها و مصوبات، عملاً کارایی نداشتند. چون خواستند طوری کاهش برداشت آب اتفاق بیفتد که این سه آسیب نبیند و این امر شدنی نیست.

باید توجه کنیم که با روش‌هایی می‌توانیم پیامدهای منفی کاهش برداشت آب در کشاورزی و تاثیرش بر اشتغال، تولید و خودکفایی را کمتر کنیم. همین طور باید توجه کنیم که سهم کشاورزی در تولید ناخالص داخلی، اشتغال و صادرات، ۱۰ تا۲۰ درصد است. بنابراین ما برای اینکه قسمتی از بخش کشاورزی با ۱۰، ۲۰ درصد سهم دچار آسیب نشود، نباید آسیب‌های گسترده‌ای به طبیعت کشورمان وارد کنیم. از آن سو باید توجه کنیم اثرات منفی گسترده‌ بر محیط زیست و منابع طبیعی کشور می‌توانند به مرحله‌ غیر قابل برگشت برسند و به طور دائم بعضی از این بهترین آثار طبیعی را از دست بدهیم.

در نتیجه پتانسیل‌های درآمدزایی در بخش منابع طبیعی و محیط زیست مثل بوم گردی و اکوتوریسم ممکن است از دست برود و بعداً مجبور باشیم با هزینه‌های زیاد، بخشی از آثار منفی ناشی از اضافه برداشت آب را جبران کنیم. مثلا ستاد احیای دریاچه ارومیه یا ستاد مبارزه با ریزگردها، ستادهایی هستند که برای جبران بخشی از اثرات ناشی از اضافه برداشت‌ها به وجود آمده‌اند و در آینده ممکن است مجبور باشیم بیشتر از این طور ستادها ایجاد کنیم.

باید توجه کنیم که این اثرات منفی فقط در طبیعت باقی نمی‌ماند و در مراحل آخر این اثرات منفی به سیستم‌های کشاورزی منتقل می‌شود و در نتیجه پایداری تولید غذا از دست می‌رود و سرمایه گذاری در بخش کشاورزی آنها به شکل بیهوده‌ای در می‌آید.

اگر بپذیریم در شرایط خاصی مثلاً طبیعت و محیط زیست نداشته باشیم، اما کشاورزی و امنیت غذایی خوبی داشته باشیم و این به صورت پایدار وجود داشت، شاید قابل قبول بود اما متاسفانه کار به اینجا متوقف نمی‌شود و امنیت غذایی و سیستم‌های کشاورزی هم نهایتاً دچار آسیب‌های گسترده‌ای می‌شوند و به آن ضرب‌المثل می‌رسیم که هم پیاز را خورد، هم کتک و هم پول را داد.

نتیجه‌گیری

برداشت اضافی آب برای کشاورزی، عامل اصلی بحران آب در کشور است و حدود ۷۰ درصد نقش دارد، تغییر اقلیم هم این را تشدید کرده و کمی بیش از ۳۰ درصد نقش دارد. برای حل بحران آب، کاهش برداشت آب برای کشاورزی یک امر ضروری و فوری است و این هم اتفاق نمی‌افتد مگر اینکه کشاورزی آبی را در کشور کوچکتر و انتظارات از کشاورزی را تعدیل کنیم. اگر انتظار داشته باشیم کشاورزی برای ما خودکفایی کامل ایجاد کند یا اشتغال زیادی ایجاد کند یا صادرات زیادی داشته باشیم، طبیعتاً امکان کوچکتر کردن کشاورزی هم وجود ندارد.

البته کوچک‌تر کردن کشاورزی در بخش‌هایی است که به آب نیاز دارند، اما مثلاً در بخش صنایع غذایی یا ماشین آلات کشاورزی می‌توانیم توسعه را همچنان در دستور کار داشته باشیم. باید در مورد اثرات مخرب برداشت بیش از حد آب و دلایلش برای جامعه زیاد صحبت شود تا برداشت در حد پایدار به یک خواسته عمومی تبدیل بشود و در نتیجه بتوانیم بحران آب را حل کنیم.

پایان پیام/

  • نویسنده : مرضیه منصوری