شاکله فرهنگ،سیاست،اقتصاد و دفاع در هر کشوری بر همبستگی ملی یا وفاق ملی استوار است،بنابراین اساس اندیشه ی همبستگی ملی و وفاق ملی میتواند مورد تردید واقع شود.
اگرچه مبانی،منابع، عوامل و عناصر سازنده ی وفاق ملی، پیامدها و تبعات گوناگون سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آن میتواند ر دو حوزه داخلی و کنشهای بین المللی از منظرهای مختلف مورد بررسی قرار گیرد. اندیشه همبستگی و وفاق ملی ر هر یک از نظامهای فکری و سیاسی به گونهای اص جلوه میکند،به نحوی که نظامهای لیبرال_دموکراسی، همبستگی ملی را محصول قرارداد اجتماعی و اعمال گونهای از تساهل و رفتار در عرصه اجتماع و سیاست میدانند.
بنابراین درباره تعریف همبستگی ملی یا بهتر بگوییم همان وفاق ملی گرشهای مختلفی وجود دارد با این حال اگر که یکی از عناصر اساسی وفاق یا همبستگی ملی بعد اعتقادی و سیاسی است،ولی باید توجه داشت که نباید صرفاً به این بعد تاکید کرد و از ابعاد دیگر وفاق ملی غفلت کرد،چرا که در این صورت موضوع وحدت ملی محدودتر شده و به صورت ناقص ظهور و بروز خواهد کرد. همبستگی ملی یا وفاق ملی شامل وحدت سیاسی و اعتقادی است،در حالی که وحدت سیاسی ناشی از اتحاد سیاسی یک دسته از افراد و به دور از زبان،مذهب و تاریخ و احساسات مشترک است.
وفاق ملی بر خلاف وحدت سیاسی،به زبان، مذهب و تاریخ نیز تأکید می کند و همچنین نوعی سازش و التقاط را بین مکتب های متضاد یا گوناگون فلسفی و دینی ایجاد می کند، از این رو میتوانیم وفاق (وحدت)ملی را این چنین تعریف کنیم: «اشتراک همه افراد ملت در آمال و مقاصد،چنانچه به منزله مجموعه واحدی به شمار آیند.» به عبارت دیگر وحدت ملی به این معناست که همه مردم که دارای نژاد،مذهب و مسلکی باشند،باید همیشه و در هر حال،در امور سیاسی به ویژه سیاست خارجی در برابر بیگانه متعهد بوده و وطن را حفظ نمایند و در اختلافات بزرگ یا کوچکی که دارند،بیگانه را دخالت ندهند و حل و فصل آنها را به خردمندان ملت واگذار کنند.
با توجه به این تعریف میتوان گفت، وفاق ملی فراتر از مذهب، زبان و نژاد رخ میدهد. هرچند که در برخی مواقع و شرایط،بر یکی از این جنبهها ممکن است تاکید بیشتری صورت پذیرد دلیل این تاکید هم از آن جهت است که وفاق ملی در قالب ایدئولوژی و مذهب گستره وسیعتری پیدا کرده و قله های ملی را در هم می نوردد.
مولفه ها و شاخصهای وفاق ملی
شاخصها و مولفههای همبستگی ملی ر کشوری به تناسب ارزشهای حاکم بر آن قابل احصاء است ولی در عین حال تمام جوامع و کشورها ز یک سری مولفههای عمومی تبعیت میکنند ه وجه مشترک تمامی آنهاست. که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
الف)قدرت ملی:
قدرت ملی مجموعهای از متغیرها و عناصری است ه سبب افزایش ظرفیت نظام سیاسی میشود. یک کشور به همان میزان که از قدرت ملی بالاتری برخوردار باشد،از ظرفیت مناسبتری نیز برخوردار است. جامعهای که در آن فرهنگ نقد و انتقاد،توسعه ی احزاب و مطبوعات،توانایی نظامی و دفاعی،رشد و تولید اقتصادی و تکنولوژی و …. رواج داشته باشد،طبعاً ظرفیت آن بالا بوده در برابر بحرانهای ساختاری و مقطعی،دچار اضمحلال نمیشود.
هر قدر قدرت ملی افزایش یابد. به همان میزان وفاق ملی یا به تعبیر دیگر همبستگی ملی نیزافزایش خواهد یافت.
در واقع میتوان گفت همبستگی ملی یک کشور به قدرت آن کمک کرده و قدرت ملی نیز در نهایت احساس ملی را فزایش میدهد. قدرت ملی در بعد داخلی به عواملی چون افزایش تولید، توسعه و رشد اقتصادی، توسعه سیاسی، قضایی، فرهنگی، افزایش توان توان تکنولوژی، قدرت نظامی و کارایی دولت بستگی تام دارد.
ب) آرمانهای ملی:
تمام کشورها، دارای آرمانهایی هستند که این آرمانها موجب تقویت وفاق و همبستگی ملی آنها ر شرایط خاص می گردد. منتهی منشا این آرمانها ممکن است متفاوت باشد. مثلاً ممکن است جوامعی که اندیشههای ناسیونالیستی در آنها حاکم است آرمانهای آنها با محوریت ملیگرایی شکل گرفته و تعقیب شود ولی در کشوری پیشینه تاریخی مثبت و مبارزه با استبداد و استعمار شکل دهنده ی این آرمانها باشد،مثلاً در آلمان پیش از جنگ جهانی اول تا جنگ جهانی دوم ناسیونالیسم افراطی و برتری نژادی موجب همبستگی ملی در این کشور شد.
هر چند که آن را باید با نگاه منفی نگریست ولی نفس اینکه نین اندیشه ملیگرایی افراطی موجب همبستگی ملی آلمان شد، غیر قابل کتمان است. اما در انقلاب اسلامی با پیوند استقلال و مبارزه با استبداد و خلع ید استکبار،شاهد وجه بت ملیگرایی برای تحقق آرمانهای دینی_اخلاقی در جامعه بودیم،از این منظر میتوان گفت: «ملیگرایی ایمان به آرمان، دستیابی به یک دولت مستقل ملی و حفظ آزادی عمل آن پس از رسیدن به هدف، یک صفت مشخصه مثبت به شمار میآید. از این رو است که تمام آنهایی که یگرایی را با دید مثبت مینگرند معتقدند،ملیگرایی بر آن است که دست یافتن به هدفهای پیشرفت اقتصادی،اجتماعی،سیاسی و فرهنگی تنها در چهارچوب استقلال ملی و صرف انرژی و کوشش ملی،امکانپذیر میشود. داشتن آرمان مقدسی همچون دفاع سرزمینی در ملت ایران،قطعاً شاهد مثال مناسبی برای تفهیم اهمیت آرمانهای ملی در نزد ایرانیان است ه از آن جمله میتوان به مقاومت مبارزانی خستگی ناپذیر همچون رئیسعلی دلواری رزمندگان ۸ سال دفاع مقدس و مدافعان حرم ه ویژه سردار دلها شهید حاج قاسم سلیمانی و… اشاره کرد.
ج) دین و مکتب:
دین و مکتب به عنوان مهمترین عنصر فلسفی و ایدئولوژیک وفاق ملی ذکر شده است. نقش دین و مکتب در ایجاد همبستگی ملی به دو صورت ممکن است قابل تحقق باشد: گاهی دین و مکتب به عنوان یک ابزار ایجاد وفاق ملی و ر جهت اهداف اشخاص و گروههای خود رای یا سیستمهای حکومتی توتالیتر رد بهرهبرداری قرار میگیرد که نمونه بارز آن ظهور فاشیسم در ایتالیا یا نازیسم در آلمان بودند. در این شرایط در واقع مکاتب و ایدئولوژی در خدمت امیال شخصی قرار میگرفت.
شکل دوم نقش آفرینی دین در وفاق و وحدت ملی،اصالت دادن به دین و مکتب است به شکلی که همه ی رفتارها و عملکردها در جهت خدمت و احیای دین و مکتب باشد.
چنین ملتی از پیوند و همبستگی مستحکمتری برخوردار هستند و این یکی از عوامل مهم این وحدت محسوب میشود. قرآن کریم مکرراً به وحدت و یکپارچگی مسلمانان و چنگ زدن به حبل المتین تاکید میفرماید،که خود حاکی از کارایی دین و مذهب در شکلگیری وفاق ملی است. در تمام صحنههای باشکوه انقلاب اسلامی از زمان شکلگیری تاکنون که تبلور آن را در انتخابات های مختلف پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی شاهد بودیم، دین و مکتب نقش بسزایی را در همگرایی و وفاق ملی ایفا کرده است.
د) منافع ملی و سرزمین:
منافع ملی هدفهای اولیه و همیشگی بوده و مردم و دولت در صدد تحصیل و حفظ آنها در صحنه بین المللی هستند.
این هدفهای همیشگی عبارتند: از حفظ تمامیت ارضی، حفظ جان مردم و حقوق شهروندی، حفظ نظام اجتماعی و حاکمیت کشور، در تعریف دیگر از منافع ملی مجموعه شرایط و امکانات پویایی است که نیازهای امنیتی،سیاسی،اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی را فراهم میسازد.
این شرایط و امکانات خود ملهم از وضعیت ژئوپلتیکی،ساختاراقتصادی، سیاسی ، اجتماعی و ویژگیهای فرهنگی و تاریخی یک جامعه و بالاخره جایگاه آن در صحنه بین المللی است. هر دولتی به مقتضای شرایط فرهنگی،سیاسی و اجتماعی خودش،از منافع ملی تعریفی دارد،منافع ملی و سرزمینی میتواند یکی از مهمترین عوامل وفاق ملی باشد. در کشورهای در حال توسعه که منافع ملی به صورت شفاف مشخص نیست،هر یک از گروهها حسب منافع و سلایق خود تعریف خاصی از آن دارند. اصولاً در جوامعی که دولت برخاسته است آرای مردمی باشد،منافع ملی شکل و هویت اصلی خود را پیدا میکند. در چنین جوامعی،افراد هویت و منافع خود را کاملاً میشناسند و نسبت به آن نیز عالیت به خرج میدهند. اما در جوامعی که ملت و دولت دو نهاد منفک و جدای از یکدیگر هستند،حساسیت در برابر منافع مشترک ملی هم وجود ندارد. جامعهای که فاقد انگیزههای قوی برای دستیابی به زندگی برتر باشد و همواره از آینده ترس داشته باشد،دلبستگی به سرنوشت خود را از دست خواهد داد و همچون موجودی که کلیه مکانیسمهای دفاعی اش مختل شده باشد،منتظر مرگ تدریجی خواهد بود.
پیگیری دستیابی به فناوری هستهای صلحآمیز و عدم تمکین در مقابل خواستههای قدرتهای سلطه جو و غرب از جمله منافع ملی است که میتواند موجب اقتدار نظام شود و همبستگی ملت و مسئولین در این زمینه میتواند این پروژه را به سرمنز مقصود رهنمون نماید و یا بالعکس،ملت با ترس از آینده پیگیری این فناوری،موجودیت خود را دچار خدشه کرده و مکانیسم دفاعی اش در مقابل غرب ضعیف شده و چه بسا در این عصر که عصر تکنولوژی و فناوریهای مدرن است منجر به مرگ تدریجی چنین ملتی شود.
ه)قانون اساسی:
قانون اساسی میثاق ملی یک ملت است و تا زمانی که ملتی از میثاق خود پاسداری کند،هیچ خطری آن ملت و نظام سیاسی را تهدید نمیکند. از این رو باید گفت قانون اساسی مبنای همبستگی یک ملت به شمار میآید و شاید از همین منظر باشد که دولتهای فاقد قانون اساسی را دولتهای گذار تعریف کردهاند.
جمهوری اسلامی اکنون دارای کم نقصترین قانون اساسی در میان کشورهای جهان است و این قانون با توجه به اینکه شاکله ی اصلی آن برگرفته از کتاب خدا و فرامین دینی است،همواره توانسته نقطه ثقل همگرایی،وفاق و همبستگی ملت ایران به حساب آید.
همچنین میتوان از مؤلفههای همبستگی ملی در کشورمان،ولایت مطلقه فقیه و بسیاری از عوامل دیگر را برشمرد که هر کدام از آنها در جایگاه خود از اهمیت بسزایی برخوردارند.
انتهای پیام/
- نویسنده : جعفر جعفری
- منبع خبر : مژده خبر
Wednesday, 15 January , 2025