عاشقی دیدم چـون راه می رود
بر زمین صاف نا صاف مـی رود
گفتمش باشد چه دردی تــــو را
گفت ایــــن پا را نباشــد درد ما
این زمیـن می باشــــد درد مـــا
چون می بینم در این یکجایپا
گفتمش این جای پااز انکیست
گز ورود تو برایش منعیـــــست
گفت این جـای پای مادر اســـت
خاک ان داروی درد عالم اســـت
اینچنین گفت او سخنازمادران
اسوه های صبر و تقوا در جهان
مادر، عطر افرین خانـــه هاست
مادر، عشق افرین بر جانماست
شیره جانش در رگ های ماست
نور چشمانش بر چشمان ماست
مااگر ببینیم راهی،نور اوســــت
مااگر داریم جانی جان اوســـت
هر زمان می بردتو رادرخیمهگاه
می چکید اشکهای اوبر گونه ها
بیدار می کرد تو را بااشک جان
می شنیدی تو نوای عاشـــــقان
در همانجا او تو را سـاخته بـود
نور حق را بر دلت تابــــیده بود
پس مقدس دار ایـن ارثیـــه را
گوهرش برسنگمزن درطولراه
من چه گویـــــم با زبان الکـــنم
بهترینحرفهاگفتپیغمبرم،ص،
او که باشد بهترین خلق خــــدا
حق مطــــــلب را او کــــرده ادا
او فرمود،بهترین جایی کههست
ان بهشت است زیرپایمادراست
انتهای پیام/
- نویسنده : استاد مجید بختیاری (مجد)
- منبع خبر : مژده خبر
Wednesday, 25 December , 2024