ایرانیان در قرون سوم و چهارم، کشاکشی هویتی داشتند. آنها که میراث داران تمدن هایی کهن و اصیل بودند خلفای عربی – اموی را مهاجمانی می دانستند که علیرغم پیام رهایی بخش اسلام، هوس هضم فرهنگ سرزمین های مفتوحه را در سر می پزند و به کمتر از تخریب هویت و میراث تاریخی و فرهنگی ایرانیان رضایت نمی دهند.
فردوسی در این جنگ هویتی توانست با طراحی و سرایش شاهنامه ، برای ساکنان این سرزمین اسناد سجلّی و هویتی صادر کند و نشان بدهد که هویت ایرانی، چنان ریشه دار است که با طوفان تازی امویان یا گردباد ترکان غُز یا راهبان بودایی لطمه نمی بیند.
خطاست شاهنامه را اثری صرفا “ملّی” و مربوط به مردمان یک پهنه جغرافیایی محدود بدانیم. شاهنامه، اثری “انسانی” است به این معنا که محور معنایی آن، ستایش ارزش های ازلی و جاودانه انسانی است. جوهره این کتاب سترگ، شرح مبارزه انسان در جنگ ازلی “نیکی و بدی” و نقشه پیروزی در چنین جنگ دشواری است.
فردوسی روایتی ایرانی از سرنوشت بشر تصنیف می کند، روایتی شورمند از درخشش ارزش هایی مثل خداپرستی، دادگری، مهرافروزی، خردورزی، جوانمردی، و نهایتا میهن پرستی. ما ایرانیان در بازار جهانی دستورالعمل های نجات، با نسخه ای که در شاهنامه فردوسی نمایان شده است حاضر می شویم. شاهنامه، یک “پیشنهاد” ایرانی برای زندگی خوب در جهانی پرهیاهوست.
ما به عنوان وارثان تمدنی که ممکن است از قربانیان فرایند جهانی سازی باشد می توانیم راهبرد مقاومت خود را از روی نقشه ای که فردوسی در شاهنامه طراحی کرد انتخاب و اجرایی کنیم. به این اعتبار، شاهنامه هنوز هم در حکم فانوس دریایی، مسیر نجات و پیروزی را در اقیانوس متلاطم سده بیست و یکم به ایرانیان نشان می دهد.
- منبع خبر : نور نیوز
Monday, 30 December , 2024