به نظر میرسد عامه مردم در کشور ما آشنایی چندانی با جریانهای گفتمانی، فکری و سیاسی ندارند و کنش سیاسی و انتخاباتی آنها عمدتا متاثر از فضاسازی رسانهای(چه رسانههای حاکمیتی و داخلی، چه شبکههای اجتماعی داخلی و حارجی و چه شبکههای ماهوارهای معاند) و شعارهای تبلیغاتی افراد است. همین مسئله موجب چرخشهای ناگهانی آراء عمومی و تغییر پیدرپی دولتها و مجالس با تفکرات بعضاً متضاد شده است.
بلوغ سیاسی جامعه و کنش صحیح و معطوف به منافع ملی در گرو رشد نگاه سیاسی، تحلیل گفتمانی و جریانشناسی توسط عامه مردم است.
در انتخابات امسال فضای کلی تحلیلهای سیاسی کشور معطوف به بیان نوعی دوگانه گفتمانی است، در سویی جریان اصلاحات و اعتدال و سوی دیگر جریان اصولگرایی. نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری نیز در همین فضا تقسیم بندی شدهاند؛ آقای پزشکیان نماینده جریان گفتمانی اعتدال و اصلاحات و بقیه نامزدها به نوعی نماینده طیفهای مختلف جریان اصولگرا عنوان میگردند.
اما نگارنده معتقد است این تبیین جریانی دور از واقعیت جاری کشور و پوسته ظاهری سیاست ایران است. یا میتوان ادعا کرد تبیینی ناقص از فضای سیاسی کشور است. چرایی این انگاره شرح داده خواهد شد.
در خصوص جریان اصلاحات و اعتدال میتوان گفت این جریان به خودی خود فاقد اصول و مبانی فلسفی، سیاسی و مدیریتی زاییده از تکاپوی اندیشهای است و وامدار ترجمه متون و نظریات غربی است. جریان چپ اسلامی در دهه ابتدایی انقلاب با رویکردیهای سیاست و مدیریت سوسیالیستی التقاطی با اسلام با فروپاشی شوروی سابق به جانب لیبرال دمکراسی چرخش میکند و از دهه ۷۰ به کل تسلیم تام و تمام لیبرال دمکراسی میشود. هنوز هم با وجود فروپاشی فلسفی غرب لیبرال دمکراسی و بحرانهای فزاینده و لاینحل اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و مذهبی همین خط را ادامه میدهد.
پاسخ به مسائل اقتصادی این جریان از دریچه نئولیبرالیسم اقتصادی است. و نگاه به مسائل فرهنگی نیز علاوه بر عدم اعتقاد به لزوم حاکمیت امر قدسی در جمهوری اسلامی ایران(هر چند به زبان نمیآورند) از دریچه اباحهگری مطلق و محض است. نوعی پلورالیسم، نسبی گرایی و سکولاریسم که در تضاد کامل با اسلام سره و نظام سیاسی برآمده از آن است.
جریان اصولگرا در ظاهرخود را پرچمدار حاکمیت اسلامی معرفی میکند و مردم آنرا در مقابل جریان اصلاحات میبینند. اما واقع امر این است که اکنون به راحتی نمیتوان میان برخی رویکردها و مواضع جریان اصولگرا و اصلاحات تفکیک قائل شد. میتوان گفت رویکرد کلی اقتصادی و فرهنگی هر دو به مانند هم متاثر از لیبرال دمکراسی غربی است و تنها جریان اصولگرا توجیحات و ظواهر مذهبی به عمل خود میدهد. این ظواهر لایه رویی و پوستهای غیر واقعی است. پاسخ اصولگرایان به مسئله بانکداری، اقتصاد، فرهنگ، فضای مجازی، سیاست خارجی و… تقریبا همان پاسخهای جریان اصلاحات است.
کنش هر دو جریان معطوف به قدرت است. هر دو اهل توزیع سهامی پستهای سیاسی و مدیریتی هستند، هر دو اجازه رشد سیاسی و مدیریتی به کسی جزء اعضاء حزب و جناح خود را نمیدهند، هر دو به منابع مالی و رسانهای در حلقه بسته خود وابسته هستند. هر دو اهل هزینه کردن ولایت برای خود هستند. تفسیر هر دو از اسلام نسبی و تاریخمند است.
و برای نگارنده چندان عجیب نیست که در آینده شاهد ائتلاف سیاسی این دو جریان باشیم.
انتخابات مجلس شورای اسلامی سال ۱۴۰۲ یک شکاف در جریان اصولگرایی را نمایان کرد. شکافی که موجب شد لیست ائتلاف اصولگرایان در تهران به سرلیستی محمد باقر قالیباف شکست خورده و خود آقای قالیباف نفر چهارم تهران شود.
این شکاف در آینده به آرامی به یک دره عمیق تبدیل خواهد شد و نشانه ظهور جریان گفتمانی جدیدی است؛ جریان انقلابی سره.
این جریان نو-اما با مبانی دیرپا- در نوع کنش سیاسی و اجتماعی خود معطوف به تکلیف و شریعت بوده و بر محور امر قدسی و ولایی حرکت میکند. جریانی که به شدت در تضاد با مبانی اصلاحات و اصولگرایی است که در واقع همان مبانی لیبرال دمکراسی در اقتصاد، فرهنگ و سیاست است.
دعوای اصلی اصلاحات و اصولگرایان بر سر رسیدن به قدرت و اشغال مناصب حکومتی بوده و کنش آنها معطوف به قدرت است. اما در اجرای سیاستها تفاوت بنیادینی با هم ندارند.
جریان انقلابی قدرت را برای خود موضوع تعریف نمیکند بلکه آنرا طریقی برای اجرای امر قدسی و شریعت معنا میکند. معتقد به اسلام حداکثری، اقتصاد اسلامی، فرهنگ اسلامی و وظیفه حکومت در ادای امر به معروف و نهی از منکر و… است.
مخالف دولت سهامی، باندبازی، مراد و مریدی سران اصولگرایی، مواضع ژلهای در فرهنگ و اجتماع است. و ادامه راه سیاست در ایران برای آنها با جریان اصولگرایی بسته است. در نتیجه به آرامی فاصله آنها زیاد خواهد شد. مخالف سرکوب و تخطئه جوانان انقلابی و رویشهای انقلاب است. منتقد عدم پاسخگویی، تبختر و تکبر سران اصولگرایی است. مخالف ایجاد لابیهای قدرت و ثروت -ولو در دست اصولگرایان به ظاهر مسلمان باشد- است.
به علت بسته بودن فضای رسانهای جریان اصولگرا و ایجاد انسداد برای جریان انقلابی سره، این جریان با تکیه بر رسانههای اجتماعی نوین در حال گفتمان سازی، بیان مواضع خود و کادرسازی است. این جریان فاقد ستاد مرکزی و پروژه است اما به شکل یک پروسه در حال شکل گیری و قدرتمند شدن است. نوعی شبکه اجتماعی افراد و اشخاص انقلابی.
ظهور صاحبنظران، تحلیلگران و… انقلابی با دنبال کنندگان فراوان در فضای مجازی نمود همین مسئله است، افرادی که بعضا حتی پیروان و دنبال کنندگانی بیش از احزاب و جریانات مرسوم و ریشهدار داخلی دارند و حرف و نظر آنها در فضای کشور بسیار موثر است. خروجی این جریان را به وضوح میتوان در انتخابات مجلس شورای اسلامی دید.
این جریان فاقد منابع ثروت، رسانه، قدرت و وابستگی است اما گویی نیازی نیز به این منابع ندارد و مبتنی بر شبکه افکار به پیش میرود. واقعیت آینده رسانه در جهان و نمود هر فرد یک رسانه.
با آنچه گفته شد اکنون شاهد صف آرایی سه جریان در انتخابات هستیم، جریان اصلاحات-اعتدال به نمایندگی مسعود پزشکیان، جریان اصولگرایان به نمایندگی محمد باقر قالیباف(نماینده طیف تکنوکرات اسلامی)، امیر حسین قاضی زاده، مصطفی پورمحمدی(نماینده طیف راست سنتی)، علیرضا زاکانی(نماینده طیف تحول خواه وجوانگرای اصولگرا) و جریان انقلابی به نمایندگی سعید جلیلی.
حتی اگر جریان انقلابی در این انتخابات قرین موفقیت نشود، جدایی راه آنها از جریان اصولگرایی قطعی خواهد بود. در آینده روز به روز شاهد قدرت و نفوذ بیشتر اجتماعی جریان انقلابی سره خواهیم بود. جریانی که نقش آفرین اول کشور خواهد بود.
- منبع خبر : مژده خبر
Saturday, 21 December , 2024