همین فضای خاص و این مجاهدتهای خالصانۀ حلقههای مطالعاتی و کنشگری استاد پارسانیا و دوستانش بود که ایشان را به عنوان سرمایهای بیبدیل برای تغییر ریلگذاری علوم اجتماعی کشور به جامعه علمی دانشگاهی ایران هدیه کرد و یکتنه نسلی از دانشآموختگان علوم اجتماعی را در دانشگاه تهران و باقرالعلوم(ع) تربیت کرد، که هر کدام در قامت یک مرد جنگی میتوانند در مقابل سیاهی لشکر مقلدان طوطیصفت مدرنیته، که کرسیهای دانشگاههای مهم کشور را اشغال کردهاند، ظاهر شوند.
از این منظر بنده وقایع اخیر را ظاهرا تهدید، اما باطنا فرصت میدانم؛ باید فرصتی را که برای بسط اسلام عقلانی، حکمی، توانمند در پاسخ به نیازهای روز یا به تعبیر یکی از دوستان «اسلام مطهری و بهشتی و خامنهای» پیش آمده است غنیمت شمرد.
امروز دیگر طلبه برای حفظ هویت و مقابله با تهدیدات هستیشناختی، ناگزیر از مجاهدت و تلاش شبانهروز در درس خواندن و روشنگری کردن است. البته اگر این فضای جدی حاکم شود، خودبهخود بسیاری از کسانی که طلبگی را به عنوان شغل انتخاب کرده و از قبل آن ارتزاق میکنند، به حاشیه خواهند رفت و جوانان و عالمان عمیق و زمانشناس و اهل گفتگو و شنیدن و استدلال و برهان میداندار خواهند شد. دانشجویان و جوانان حزبالهی نیز به ناگزیر بر دامنه کنشگری خویش خواهند افزود و روشنگری نسل نوجوان و جوان را نیز به فهرست اقدامات خویش اضافه خواهند کرد. در این جنگ ترکیبی باید آرایش جنگی گرفت و هر کس هر هنری دارد رو کند و باید منتظر ظهور «همتها و سلیمانیهای عرصه جنگ ترکیبی» باشیم.
بعد از فرونشستن التهابات سالهای اولیه انقلاب و یکدست شدن جریان حاکمیت، روشنفکران و سیاسیون غربگرا با وامگیری ادبیات اتوکشیدۀ نظریهپردازان ظاهرا دانشگاهی و واقعا کارمند سرویسهای امنیتی غربی، با سردادن شعار رواداری و تساهلِ جامعه مدنی هانا آرنتی و جامعه باز کارل پوپری، ضمن تحسین و تئوریزه کردن وابستگی سیاسی و اقتصادی و فرهنگی مردم ایران، جمهوری اسلامی را به خشونت و تندروی و عدم تحمل مخالف متهم میکردند. در طول این سالها دائماً اندر وصف بهشت زمینیای میگفتند و مینوشتند که با براندازی جمهوری اسلامی توسط گروههای اپوزیسیون در کشورِ یکدست و متحد ایران برپا خواهد شد. حوادث اخیر اما، پردهها را کنار زد و چهرۀ بیروتوش آنها بر روی پرده خیابانهای ایران به نمایش درآمد. چهرهای کریه که از باطن داعشی و خونریز این جماعت وطنفروش و ازخودبیگانه حکایت میکرد. گویی کثافات و قاذورات پنهان شده با لرزش جامعه از زیر به زبر آمد و جماعت ظاهرا اتوکشیدهای را در مقابل چشمان مردم قرار داد که هنر نخبگانش اشتباه گرفتن دانشگاه با چالهمیدان و زبان نجس گشودن به فحشهای چارواداری و رکیک ناموسی و پایینشکمی است. افراد معمولی این جماعت نیز در درندگی و پاچهگیری گوی سبقت را از گرگ و سگ ربودهاند. گروههای خارجنشین این جماعت نیز در هر اجتماعی تا توانستند به هم لگد زدند و یکدیگر را گاز گرفتند و رنگینکمانی از پرچمهایی به میدان آوردند که وجه مشترک همه آنها اعلام پایان ایران بزرگ و تاریخی و تبدیل آن به کنام وحوش ددمنش بود.
اگر جمهوری اسلامی با رسانههای گنگ و بیهنر خویش قصد معرفی واقعی این جماعت را داشت، دههها طول میکشید تا بخشی از آنچه را که مردم در این دو ماه دیدند و فهمیدند، از او بپذیرند. الان بسیاری از مردم با تمام وجود خطر کمین کرده را احساس میکنند و آمادگی آنان برای دفاع از ایران از هر زمان دیگری بیشتر است. این آمادگی، سیزده آبان امسال را به بینظیرترین سیزده آبان تاریخ جمهوری اسلامی تبدیل کرد. البته مردم چک سفید امضا به مسؤولان نداده و ندانمکاریها و بیعرضگیهای آنها را برای همیشه نمیپذیرند.
مردم از سیاسیون افسادطلب و اصولچرا عبور خواهند کرد، اما همچنان دل در گرو آرمانهای خمینی (ره) و خامنهای دارند و از آنها با بذل مال و جان صیانت میکنند. پس باید مسؤولان دست از قبیلهگرایی سیاسی بردارند و خدمت خالصانه و بیمنت به اقشار مختلف مردم را در دستورکار خود قرار دهند و در این میان، اقشاری را که در نتیجه توسعه شبهمدرن و نئولیبرالیستی ریلگذاری شده توسط دولت سازندگی، به استضعاف کشیده شدهاند، به صورت ویژه مورد حمایت قرار دهند.
نویسنده: دکترنعمتالله کرماللهی
جامعهشناس
- منبع خبر : مژده خبر
Monday, 30 December , 2024