از ابتدای شکلگیری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در سال ۱۳۴۴ اتفاقات ویژهای در جذب نگاه فرزندان این مملکت به فعالیتهای فرهنگی، خاصه سینما رقم خورد. در همین راستا بود که امور سینمایی کانون در سال ۱۳۴۸ به وجود آمد و در قالب ساخت فیلمهای کوتاه، بلند و انیمیشن خوراک فکری بسیار خوبی را برای مخاطبان خود فراهم کرد. گردانندگان این نهاد مهم فرهنگی و تربیتی در پیاده کردن اهدافشان موفق شدند و حتی توانستند با فیلم «بچههای آسمان» بهعنوان یکی از محصولات مهم خود به جمع پنج فیلم نهایی فهرست اسکار در بخش بینالمللی هم راه پیدا کنند و راه درست ورود به عرصههای جهانی را پیش پای مدیران فرهنگی کشور قرار دهند. راه درست این بود که آثار کودک و نوجوان ما با معرفی بچههای ایران به دنیا هم چهره کشور را آنگونه که هست به مردم و سینمادوستان دنیا نشان میدادند و هم برای اینکه به چشم جشنها و جشنوارههای غربی بیایند نیازی به اگزوتیک شدن نداشتند. اکنون که در حال نگارش این متن هستم فعالیتهای کانون در حوزه سینما به ۴۵۴ فیلم بلند، کوتاه و پویانمایی رسیده ولی از نقش معنوی و جایگاه اقتصادی آن در چرخه سینمای ایران نسبت با سالهای پیش کاسته شده و این مسئلهای است که نمیتوان از کنار آن بهسادگی عبور کرد؛ حتی فیلم سینمایی «باغ کیانوش» هم در جایگاه یکی از مهمترین آثار کانون و یکی از بهترین فیلمهای سینمایی ایران در چندسال گذشته شاید نتواند حضور موفقی در گیشه داشته باشد و پای مخاطبان هدفش را به سینما باز کند که این مهم به دلایل مختلفی ازجمله شرایط پخش در سینمای ایران و همچنین تصمیمات داخلی کانون بازمیگردد که در ادامه به هر دوی این موارد خواهیم پرداخت اما پیش از آن باید نگاهی به تاریخچه پربار این سنگر مهم و قابل اتکای فرهنگی در حوزه تولید و پخش آثار بلند و کوتاه سینمایی بیندازیم.
سالهایی که سینما مهم بود
محمدرضا اصلانی، عباس کیارستمی و بهرام بیضایی با هر فکر و سلیقهای که به آنها بنگریم جزء شاخصترین چهرههای فرهنگی و هنری مملکت ما محسوب میشوند که کار خود را در سینما با ساخت فیلم کوتاه برای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آغاز کردند. بیضایی با «عمو سیبیلو»، کیارستمی با «نان و کوچه» و اصلانی با «بدبده» آغازکننده راهی لقب گرفتند که هیچ نسبتی با جو مرسوم سینمای ایران در آن سالها برقرار نمیکرد و راه خودش را با اتکا به سرمایههای دولتی پیش میبرد. تلاشهای روشنفکران عرفی و منتقد-روزنامهنگاران در آن دوران باعث شده بود که نام موجنو بر سر زبانها بیفتد و تبلیغات عظیمی در رابطه با آن صورت بگیرد ولی این کانون بود که بیسروصدا به ساخت فیلمهای متفاوت گرایش نشان داد و ذائقه بسیاری از مردم ایران، بهویژه کودکان و نوجوانان را متحول کرد. تشکیلات کانون پرورش فکری، شیوه مدیریت دولتی و بهطور کل سپردن امور آن به دولت در هیچ کجای دنیای مدرن مثل و مانند نداشت و هنوز هم ندارد؛ به همین خاطر هم بود که تداوم فعالیتها در حوزههای مختلف فرهنگی کانون بهواسطه بودجههای مصوب ادامه داشت و توانست بدون موانع سخت کارش را پی بگیرد و ذائقه بسیاری را از سُرخوردن به دامان ابتذال نجات دهد. حتی انتقال مدیریت از یک سازمان فرهنگی-هنری با زمینه فکری مستقل به وزارت آموزشوپرورش هم موجب این نشد تولید فکر و اندیشه برای بچههای ایران معطل بماند و کار پیش نرود. آثار سینمایی کانون در عین اینکه قادر بودند مخاطبان را از میان کودکان و نوجوانان دستچین کنند برای دیگر ردههای سنی هم جذاب بودند. جذابیتی که در روایت داستانهای خود چندان به سینمای جریان اصلی نزدیک نبود و از طرف دیگر به جریان سینمای اقلیت و روشنفکری هم تعلق نداشت و همین شرایط مناسبی را برای جذب نگاههای متفاوت به سینما پدید میآورد، بهطوریکه در فیلمهای کانون دوربین علاوهبر اینکه در بیشتر اوقات به دنبال شخصیت اصلی میرفت ولی از توجه به محیط پیرامونش هم دریغ نمیکرد و از این منظر هارمونی متوازن و درستی میان کاراکترها و محیط اطرافشان به مثابه شخصیتی استوار و قابل اهمیت ایجاد میکرد. هیچ شیئی در آثار تصویری کانون پرورش فکری دست دوم و بیکارکرد نبود و تماشاگرانش را به کشف پدیدههای جهان دعوت میکرد. از این رو فیلمها فقط جنبه سرگرمی نداشتند، بلکه به مخاطبانشان نحوه بهتر زیستن را آموزش میدادند. به سیاهه این آثار که نگاه میاندازیم درمییابیم اگر دیگر بخشهای سینمای ما هم مانند کانون عمل میکردند وضعیت به گونه دیگری رقم میخورد، زیرا فیلمهای بلند داستانی کانون علاوه بر اینکه رگههای قصهگوییشان را حفظ میکردند متکی به حضور چهرهها نیز نبودند و بار سَبُک روایت را به دوش بچهها میانداختند.
با ورود به دهه ۶۰ چهرههایی نظیر ابراهیم فروزش، محمدعلی طالبی، امیر نادری (که پیشتر با فیلم «سازدهنی» در دهه ۵۰ با کانون همکاری کرده بود) و… بهعنوان سرمایههای انسانی کانون به کار خود در زمینه سینما ادامه دادند و تا اواخر دهه ۷۰ هم غذای فرهنگی کودکان و نوجوانان را تهیه کردند ولی با ورود به دهه ۸۰ و بعد از آن روند صعودی فعالیتهای فرهنگی با کاهش روبهرو شد و هیچوقت به دوران پرشکوه گذشته بازنگشت.
فصل سوت و کور سینما
با ورود به دهه ۹۰ هرچند نفسهای سینما در کانون به شماره و از تبوتاب نیفتاد ولی دوران خوش سپری شده بود و خبری از محصولات سینمایی درجهیک برای کودکان و نوجوانان نبود. فیلمهایی نظیر «کلانتری غیرانتفاعی» ساخته یدالله صمدی که با فروش ۵۸۶۰ بلیت تنها توانست کمی بیش از ۱۵ میلیون تومان به حساب سینماداران و کانون پرورش فکری واریز کند و در رتبه شصتوپنجم اکران سال ۱۳۸۹ قرار بگیرد. این درحالی بود که سینمای کودک و نوجوان و متولی آن یعنی کانون در دهههای قبل سهم خوبی از فروش فیلمها را به خودش اختصاص میداد ولی موفقیت آثار کانونی در دهههای ۶۰ و ۷۰ تبدیل به یک رویه ثابت در دهههای بعد نشد و بسیاری را نسبت به حضور در عرصه سینمای کودک و نوجوان دلسرد کرد. محمدعلی طالبی، کارگردان فیلم «پایان رویاها» در مصاحبهای که ادارهکل روابط عمومی و امور بینالملل کانون با وی انجام داد در رابطه با بهبود شرایط فیلمهای کودک و نوجوان گفت: «فعالیت سینمایی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان باید به سمتی ادامه پیدا کند که این نهاد بتواند پخش و توزیع و همچنین اکران تمامی فیلمهای کودک و نوجوان را برعهده بگیرد و ازطرفی برای آگاهی عمومی مردم و دعوت آنها به سینما از تیزرهای تلویزیونی و بیلبوردهای فراوان هم بهره ببرد.» او در ادامه افزود: «پخش و مارکتهای جهانی زمانی اتفاق میافتد که کانون کمی از نقش تولیدکننده فاصله بگیرد و بیشتر نقش توزیعکننده داشته باشد تا هنرمندان بدانند میتوانند فضایی برای بروز و ظهور استعدادهای خویش به دست بیاورند و در ادامه کارگردانها نیز بدانند سالنهایی وجود دارد که آثار آنان را به نمایش بگذارد.»
اما وقتی به وضعیت فیلمهای تولیدشده توسط کانون در این سالها نگاه میکنیم تلخی شکست نسبت به شیرینی پیروزی قالب میشود و این اتفاق، سخت آزارمان میدهد. کافی است به پرونده فیلمهای تولیدشده در این نهاد نظر بیندازیم و آنها را باز کنیم. «در آغوش درخت» محصول مشترک کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و سازمان سینمایی سوره با وجود اینکه نماینده ایران در اسکار ۲۰۲۵ است ولی حال و روز چندان خوشی در اکران سال جاری ندارد و با قرار گرفتن در رتبه بیستم فروش از میان ۴۱ فیلم اکرانشده همچنان به کارش ادامه میدهد و در فرصت باقیمانده اکران مخاطبان کمی نسبت به حضور این اثر در سالنهای سینما آگاهی دارند. «یدو» کیس مطالعاتی جالبتری نسبت به در آغوش درخت است. این اثر در سیونهمین دوره جشنواره فجر سیمرغ بلورین بهترین فیلم را دریافت کرد ولی پیش از اینکه بخواهد در اکران عمومی فرصتی برای عرضاندام داشته باشد دو نوبت در تلویزیون پخش شد و عملا مخاطبان بالقوهاش را برای حضور در سالنهای سینما از دست داد! نادیده گرفتن ظرفیتهای اکران سینمایی توسط کانون و دیگر نهادها و سازمانهایی که با ایشان بهصورت مشترک در تولید و پخش فیلم همکاری میکنند با نمایش مهمترین فیلم جشنواره دوره سیونهم فجر در سیمای جمهوری اسلامی رسم ناخوشایندی است که تکرار آن به مرگ قطعی سینمای غیرکمدی ایران منجر میشود و کانون هم نباید دوباره نسبت به مفسدههای که این رویه برمیانگیزد چشمپوشی کند. در میان فیلمهای کانون در سالهای اخیر، انیمیشن «بچهزرنگ» با فروش ۶۲ میلیارد تومانی در سال ۱۴۰۲ رتبه خوب ششم را به دست آورد و توانست پای بسیاری از کودکان و خانوادههای آنها را به سینما باز کند. همانطور که محمدعلی طالبی در حاشیه اکران فیلمش عنوان کرد، مسئله پخش برای آثار منتسب به کانون پرورش فکری جدی است و آنها باید بتوانند نقشی ویژه در این زمینه ایفا کنند و از سوی دیگر دولت هم باید دستبهکار شود و با پرداخت بودجههای مناسب به کانون، وضعیت سینمای کودک و نوجوان را سر و سامان دهد.
- منبع خبر : فرهیختگان، شماره ۴۲۶۸ | صفحه ۱۲ | فرهنگ و هنر
Sunday, 22 December , 2024